«حس پنهان» البته ارتباطی به تجربههای سازندهاش در سینمای مستند ندارد؛ فیلمی روایتپرداز و قصهگو که با محوریت یک مثلث عشقی شکل گرفته است. البته رزاق کریمی خودش اعتقاد دارد فیلمی با موضوع خانواده ساخته است.
«حس پنهان» سال گذشته در بخش مسابقه سینمای ایران به نمایش در آمد و در جشنواره NHK ژاپن هم حضور موفقی داشت و بهعنوان بهترین فیلم خارجی برگزیده شد.جالب اینکه رزاق کریمی میگوید کار با کلیشهها را اصلا بد نمیداند و درباره استفاده از اسپانسرها هم به این نکته اشاره میکند که سینما یک هنر-صنعت است.«حس پنهان» که فروش متوسطی داشته است با حضور بازیگرانی چون فروتن، کرامتی، بهداد و ضیغمی میتوانست چشمانداز روشنتری در گیشه داشته باشد.
- چطور شد که در اولین تجربه بلند سینماییتان، بعد از سالها مستندسازی و اقامت در خارج از کشور، به سراغ یک موضوع خانوادگی رفتید؟
این مسئله به 27 سال پیش برمیگردد؛ به زمانی که از ایران رفتم. خانواده در کشور ما نقش پررنگی دارد. من در آن سالها با ایرانیها در ارتباط نبودم اما در اتریش با سه فیلمساز ایرانی همکاری میکردم. من از کارگر گرفته تا اشرافزاده، با همه اقشار در تماس بودم. موضوع خانواده همیشه برای من جذاب بود.
دغدغههای خانواده در ایران و در همه جای دنیا هست. دختر و پسرهای جوان با امید و آرزوهای زیاد زندگی خود را شروع میکنند و همه برایشان آرزوی خوشبختی میکنند ولی در اوایل زندگی دلسرد میشوند. این نکته همیشه برای من جای سؤال بود که چرا چنین اتفاقی میافتد. من پیش از این نیز 2 مستند در مورد خانواده کارگردانی کردم و از مشاورههای خوبی بهره گرفتم. به هر حال تجربه مستندسازی هم به من کمک زیادی کرد.
بعد از اینکه مستند«یاد و یادگار» را با آقای فرهاد و رهرام کار کردیم فکر کردم این ایده در گوش من زنگ میزند. طرح «حس پنهان» را به تهیهکننده دادم و حاصل آن چیزی شد که شما روی پرده میبینید.
- اما قبول دارید که سوژه شما کلیشهای است؟ یک مثلث عشقی که نمونههای زیادی در سینمای ایران دارد.
چه اشکالی دارد؟ من کلیشهها را خیلی دوست دارم. موضوعهایی که امتحان خود را به خوبی پس دادهاند دستمایه خوبی هستند. چرا ما باید از کلیشه بترسیم؟ اگر ما بتوانیم به روایت جدیدی از همین کلیشهها برسیم میتوانیم موفق باشیم. شما میتوانید از زوایای مختلف به یک شیء نگاه کنید؛ یعنی هر کس زاویه دید خود را دارد؛ آن کسی موفق میشود که جذابترین زاویه را انتخاب میکند. من میخواستم تلاقی آدمها را به نمایش بگذارم. در این میان عنصر چشم برای من مهم بود. از فیلمبردارم خواستم چشمها را شکار کند؛ میخواستم ببینم با چشم چقدر میتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم و حرف بزنیم.
سالهای عمر ما میگذرد و ما همیشه ناگفتههایی داریم. این فیلم روایت شخصی من است از تجربههایی که داشتم. مطمئن باشید باز هم در فیلم بعدی به سراغ خانواده میروم.
- شما که سالها از ایران دور بودید، چطور توانستید به درک درستی از روابط در خانواده ایرانی برسید؟
به هر حال من یک ایرانی هستم. ضمن اینکه از زمانی که به ایران بازگشتم باز این ارتباط به وجود آمد. نکته دیگر اینکه من از سینمای مستند میآیم و کار من تحقیق و پژوهش است. یک کارگردان انگلیسی فیلم «لورنس عربستان» را میسازد در حالی که عرب نیست، پس ما میتوانیم اینها را تجربه کنیم. من در یک خانواده مذهبی رشد کردم و البته حق آزادی و تصمیمگیری داشتم. سعی میکردم در سفرهایم راکد نباشم. همیشه در رفتار و برخورد آدمها دقیق میشوم؛کوچکترین رفتارها در افراد مختلف، متفاوت است.
- یعنی بهنظر شما یک تماشاگر غیرایرانی هم میتواند با «حس پنهان» ارتباط خوبی برقرار کند؟
بله. این فیلم در جشنواره NHK ژاپن حضور داشت و برگزیده فیلمهای خارجی شد. این جشنواره البته رقابتی نبود و من هم به جشنوارههای رقابتی علاقهای ندارم. مدیر این جشنواره همان موقع گفت مسئلهای که در «حس پنهان» مطرح میشود مسئله ماست. پس ببینید این مسئله در زندگی ما هر روز شاخصتر میشود.من میخواستم تقابل سنت و مدرنیته را نمایش دهم. فیلم من بدمن ندارد و همه شخصیتهای آن خوبند. اصلا چه دلیلی دارد که یک نفر حتما بد باشد؟ بله، اگر ما شخصیت منفی داشته باشیم داستان راحتتر روایت میشود اما من چنین چیزی را نمیخواستم.
- چه اصراری داشتید که همه شخصیتهای داستان از قشر مرفه باشند؟
حضور یک پسر پولدار و دختر فقیر و بالعکس در فیلمها، بعد از جنگ جهانی دوم، در اروپا شدت گرفت. این یک کلیشه رایج بود که در نهایت با رسیدن این دو نفر به هم تماشاگر را راضی از سینما بیرون میفرستاد. اما در فیلم من هر دو طرف ماجرا از قشر مرفه هستند. سیمین یک زن روشنفکر است و امیر نیز مدیر یک شرکت تبلیغاتی است و هر دو مرفه هستم. من میخواستم بگویم این تفکر رایج که ثروتمندها همیشه خوشبخت هستند، درست نیست. من این قبیل مشکلات زناشویی را حتی در طبقه اشرافی هم دیدهام.
از سوی دیگر من میخواستم بگویم هر فردی فارغ از شغلی که دارد در زندگی خانوادگی خود نقشی جدای از حرفهاش دارد؛ یک روانپزشک در خانه، نقش همسر و یا مادر را دارد با همه مشکلاتی که ممکن است هر فردی در این جایگاه داشته باشد. همه آدمها در زندگی شخصیشان معمولی هستند. در فیلم من سیمین حق دارد که از بچه گریزان باشد چون یک بار تجربه بدی را پشت سر گذاشته است. امیر هم حق دارد که بچه بخواهد. مهم این است که آنها از طریق ارتباط و گفتوگو راه حل را پیدا کنند که متأسفانه این اتفاق نمیافتد. هر کس تکلیفش تا اندازهای روشن است و تماشاگر باید خودش به نتیجه نهایی برسد.
- اما رابطه یک مرد متاهل( امیر) و یک دختر جوان( ندا) در فرهنگ ما توجیه منطقی ندارد و با این حساب امیر میتواند شخصیت منفی فیلم باشد؟
توجیه من این است که این ارتباط تصادفی نیست. هر کدام از اینها به واسطه مشکلاتی که در زندگی شخصی دارند، با هم آشنا میشوند. من از همان دقیقه اول فیلم هم این مسئله را روشن کردم که سیمین و امیر در زندگی زناشویی خود موفق نیستند و مدتهاست که با هم مشکل دارند. ما باید بپذیریم که شخصیتهای این داستان انسانهای تنهایی هستند. آنها هر یک به نوعی از تنهاییهایشان میگویند. هر کس درد خودش را دارد و هیچ کس از سر هوسبازی رابطهای را آغاز نکرده است.
«حس پنهان» تقابل لحظههاست. بهرام ( حامد بهداد) عصبی است و امیر ( محمد رضا فروتن) برای کمک به او شماره همسرش سیمین ( مهتاب کرامتی) را که یک روانپزشک است به ندا(نیوشا ضیغمی) میدهد. ببینید امیر صداقت دارد و به همین خاطر کاری را که نباید، میکند. بالاخره یک روزی حرفها باید زده شود. مرد و زنهای داستان من به یک اندازه قوی هستند. درست است که رسم نیست دخترها با مرد غریبه در ارتباط باشند اما من نشان میدهم که امیر از چه محیطی میآید و چه زندگیای دارد.
- در پایان فیلم وقتی زنها در کنار هم قرار میگیرند بهنظر میرسد قصد داشتید یک پایان خوش را به فیلمتان تحمیل کنید. چرا؟
ما در پایان آشتی را میبینیم و موسیقی رقص میشنویم. من میخواستم در این صحنه نشان بدهم که زندگی همچنان ادامه دارد. برای من فیلم از این ابعاد مهم بود.
- تاکیدتان بر سرعت در رانندگی دلیل خاصی داشت؟
هر کس علایقی منحصر بهخود دارد؛ یک نفر پیادهروی را میپسندد، یکی شنا و یکی هم سرعت در رانندگی را دوست دارد. همه بهدنبال فرار از لحظهها و واقعیت هستند. امیر در این فیلم عاشق سرعت است اما با این سرعت به کسی لطمه نمیزند؛ او به بیابان میرود؛ او بهدنبال تمرکز و تفریح است. یک جایی هم میبینیم که او به یک سه راهی میرسد و مستاصل است که چه کند. این سه راهی مثل زندگی خود امیر است.
- سیمین یک دکتر روانپزشک است و خودش در زندگی مشکل دارد. بهتر نبود برای سیمین شغل دیگری را انتخاب میکردید؟
بهنظرم این شغل برای سیمین هیچ اشکالی ندارد ضمن اینکه او میتوانست هر شغل دیگری هم داشته باشد. این روزها در اروپا متداول است که همه به دکتر روانپزشک مراجعه میکنند، اما سیمین هم با کارش به دیگران کمک میکند. جالب برای من این بود که بگویم کسی که برای دیگران با اطمینان کامل نسخه میپیچد ممکن است یک روزی غفلت کند و دیگران نسخه او را بپیچند. ضمن اینکه مهتاب کرامتی برای هر چه بهتر در آوردن این نقش زحمت زیادی کشید. او حتی برای مدت زیادی نزد دکتر بنی اسد از نزدیک با نحوه معالجه بیماران آشنا شد.
- از نظر خودتان «حس پنهان» یک فیلم روانکاوانه است؟
نه بهتر است بگوییم فیلمی با محوریت خانواده است؛چون من خانواده را دوست دارم. هر چند که خودم میانسالم اما با نسل جوان و دغدغههای جوانی ارتباط خوبی برقرار میکنم. موضوع خانواده همیشه برای من جذاب است. خانواده از آن جهت مهم است که همه رفتارهای بیرونی ما، به هسته اصلی یعنی خانواده بازگشت دارد.
- قبول دارید که اسپانسر در «حس پنهان» نقش پررنگی دارد و از مواردی است که لطمه زیادی به فیلم زده است؟
برای من مخاطب در درجه اول اهمیت قرار دارد و جشنوارهها برای من اصلا مهم نیستند. این اعتراض در زمان جشنواره فجر هم مطرح شد. البته نسخه فعلی نسبت به نسخه جشنوارهای تفاوتهایی دارد اما در نهایت این مسئله از نظر من به فیلم لطمه نزده است. سینما باید با صنعت دوست باشد؛ اگر این اتفاق بیفتد سینما کمتر به پول دولتی وابسته خواهد بود وحساسیتها کمتر میشود. وقتی صنعت با سینما گره میخورد یک تعامل
دو طرفه و مفید به وجود میآید. من از حضور اسپانسرها استقبال میکنم و معتقدم جا افتادن این فرهنگ در سینمای کشور ما باعث کمک به سینما و محصول آن خواهد شد.